اهمیت مهارت های ارتباط در گفت وگو بین زن و مرد
از مهارت های مشارکت گفت وگو زیر عنوان بزرگ تری بحث می شود که آن را «مهارت های زندگی» می نامند. مهارت های زندگی عبارتند از مجموعه ای از توانایی ها که زمینه ی سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورد. این توانایی ها، فرد را قادر می سازد تا مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران، با خواست ها، انتظارات و مشکلات روزانه، بویژه در روابط بین فردی، به شکل مؤثری روبه رو شود. فقدان این مهارت ها موجب می شود فرد در برابر فشارها، به رفتارهای غیرمؤثر و ناسازگارانه روی آورد.
منظور از مهارت های ارتباطی زوجین، مهارت های مشارکت در گفت وگو است.
این که زوجین بتوانند گفته های خود را به شکلی مؤثر و قابل فهم بیان و متقابلاً صحبت های دیگری را به دقت گوش داده و برداشت صحیحی از آن داشته باشند، مهارت های خاصی را می طلبد؛ که به آن «مهارت های مشارکت در گفت وگو» یا مهارت های ارتباطی گفته می شود. مهارت های مشارکت در گفت وگو خود به سه دسته تقسیم می شوند: مهارت صحبت کردن؛ مهارت گوش دادن؛ مهارت ارتباط غیرکلامی.
عوامل مؤثر بر ارتباط زوجین
ارتباط در ساده ترین مفهوم، ارسال و دریافت پیام است. این پیام می تواند افکار، عقاید، احساسات، آرزوها و نیازهای طرفین ارتباط باشد. ارتباط مؤثر همسران، ارتباطی است که در آن هر یک از زوجین، پیام یک دیگر را همان طور که منظور طرف مقابل است، دریافت کنند. عوامل مؤثر بر ارتباط یا آن چه سبب برقراری ارتباط نادرست و ناقص زوجین می شود، به عوامل زیادی بستگی دارد که می تواند هم بر ارسال و هم بر دریافت پیام اثر بگذارد. این عوامل عبارتند از:
الف- پیش زمینه ها
پیش زمینه ها یعنی یادگیری الگوهای ارتباطی که انسان، قبل از ازدواج و یا پس از آن، آن ها را یاد گرفته است و بر روابط او با همسرش اثر می گذارد.
نویسندگان کتاب «مهارت های ازدواج و ارتباط زناشویی کارآمد» معتقدند: یکی از راه های شناخت مردم، مشاهده ی تعامل آن ها با والدین و دیگر اعضای خانواده است و نوع رفتاری که در خانواده ی اصلی فرد، مشاهده می کنیم اطلاعات زیادی برای درک و پیش بینی چگونگی ارتباط او در دوران بعد از ازدواج در اختیار ما قرار می دهد. آن ها توضیح می دهند که اگر خانواده ی فرد، به صورت راحت و صادقانه با هم ارتباط برقرار کنند، آن فرد نیز احتمالاً بعد از ازدواج به همان شکل ارتباط برقرار خواهد کرد و از طرف دیگر، اگر خانواده ی اصلی شخص، پر از اختلاف و تعارض باشد، احتمالاً وی نیز همان الگو را در ارتباط زناشویی به کار خواهد گرفت.
نویسندگان کتاب مذکور، با مطرح کردن ضرب المثل «میوه ی سیب»، دور از درختش به زمین نمی افتد، معتقدند: «نگرش ها و رفتارهای افراد، معمولاً تفاوت زیادی با شجره ی خانوادگی آن ها نخواهد داشت، گرچه انسان، قدرت تشخیص و تغییر آن چه را در خانواده ی خود آموخته است، دارد.»
کتاب، والدین، دوستان، رسانه های گروهی و نیروهای بی شماری بر سازگاری زوجین تأثیر می گذارند و البته نقش والدین و الگوی ارتباطی والدین بسیار تأثیرگذار است. با مطرح کردن تأثیر الگوی ارتباطی والدین بر زندگی زناشویی فرزندان، همسران را به بازنگری در روابط خود، تشویق می کنیم. یادگیری مهارت های ارتباطی خانوده های کنونی را مستقیماً و خانواده های آینده را به طور غیرمستقیم به سوی کیفیت بخشی در روابط سوق می دهد.
اهمیت مهارت های ارتباطی یا مهارت های مشارکت در گفت وگو بین زن و مرد
ب-تفاوت های جنسیتی
بین سبک ارتباطی مردان و زنان، تفاوت هایی وجود دارد که نشناختن آن، می تواند موجب بروز سوءتفاهم و اختلاف شود. برخی از تفاوت های مهم این گونه اند:
مردان در گفت وگوها، کم تر گوش می دهند و بیشتر روی پاسخ دادن و صحبت کردن تمرکز دارند. مردان اطلاعات شخصی کمی را درباره ی خود بیان می کنند، در حالی که زنان هم بیش تر درباره ی مسائل شخصی خود صحبت می کنند و هم بهتر گوش می دهند.
مردان تمایل کمتری به صحبت کردن درباره ی احساسات خود، بویژه احساسات منفی دارند؛ ولی زنان، پس از تجربه ی احساسات منفی، تمایل دارند درباره ی آن ها صحبت کنند و از این طریق احساس کنند مورد علاقه اند.
مردان به هنگام بروز مشکل تمایل دارند با سکوت به دنبال راه حل باشند و صحبت در این باره را بی فایده می دانند، ولی اغلب زنان تمایل دارند ابتدا درباره ی مشکل و احساسات خود با همسران شان صحبت کنند و سپس به حل آن بپردازند.
زنان برای افزایش صمیمیت و نزدیکی، تمایل دارند درباره ی هر کاری که انجام می دهند و هر اتفاقی که در طول روز افتاده است، با همسرشان صحبت کنند. اما مردان چنین تمایلی را نشان نمی دهند و صحبت درباره ی جزئیات و مسائل کم اهمیت را خسته کننده و بیهوده می دانند.
اما این که چرا این تفاوت ها وجود دارد، باید پاسخ کلی را در نقش های جنسیتی متفاوت جستجو کرد. مردان به طور معمول برای رقابت، کسب قدرت و استقلال تربیت می شوند و در روابط خود از جمله روابط زناشویی نیز خواهان استقلال و قدرت هستند؛ ولی زنان بیشتر به سمت صمیمیت و همدلی گرایش دارند تا قدرت و استقلال.
از آن جا که مسأله ی تفاوت های جنسیتی می تواند بسیاری از تفاوت های زنان و مردان را در سبک های ارتباطی توجیه کند، بر هر زوجی فرض است که به این گونه تفاوت ها توجه و خویش را برای آموختن خصوصیات روان شناختی خود و جنس مخالف یاری دهد. به این ترتیب زنان می توانند بعضی تفاوت ها را بپذیرند، بدون این که آن را ناشی از تمایل نداشتن مردان برای صمیمیت و همدلی ببینند و مردان نیز می توانند از زنان بیاموزند که صمیمیت، تهدیدی برای استقلال و آزادی شخصی آن ها نیست.
معرفی کتاب : ازدواج پایدار
ج- وضعیت خُلقی و هیجانی
وضعیت خُلقی و هیجانی، تأثیر زیادی بر ارتباط می گذارد. وقتی زوجین در وضعیت خلقی منفی مثل عصبانیت، نگرانی، اضطراب، غم و خستگی قرار می گیرند، بیشتر احتمال دارد که حرف ها و کارهای همسرشان را به صورت منفی دریافت کرده و حرف های معمولی و حتی مثبت همسر را نیز به اشتباه درک کنند. بهترین کاری که همسران می توانند در این شرایط انجام دهند، آن است که وقتی در وضعیت خُلقی خوبی نیستند و یا روز بدی داشته اند، به آن اعتراف کنند.
د- باورها و انتظارات
باورها و شناخت های زوجین در نحوه ی ارتباط آن ها بسیار تأثیرگذار است. باورها و طرح واره های غیرمنطقی بر هم زننده ی کارکرد خانواده و سازگاری زناشویی هستند. مسلماً باورهای مثبت درباره ی خود و زندگی به ارتباطی می انجامد که شادی و رضایت را به همراه می آورد و باورهای منفی، یأس، سرخوردگی و خشم را به دنبال دارد. برخی باورها و نگرش های نادرست، دقیقاً رابطه ی زناشویی را نشانه می رود و مهارت های مشارکت در گفت وگو را بی اثر می سازد. بعضی از این نگرش ها که می تواند در رابطه ی زناشویی و گفت وگوی آن ها خدشه وارد کنند، از این جمله اند:
همه ی مردها (یا همه ی زن ها) غیرقابل اعتماد هستد. حق با من است. بنابراین لازم نیست به حرف های او گوش دهم، چون چیزی که من می گویم درست است!
او باید بداند من چه می خواهم و چه احساسی دارم. بنابراین لازم نیست درباره ی احساسات و خواسته هایم به او بگویم، بعد از این همه مدت، باید من را شناخته باشد، این که مرتب از خواسته هایم بگویم، چه فایده ای دارد! من می دانم که او چه فکر و احساسی دارد. بنابراین نیت اصلی حرف ها و رفتارش را می دانم و لازم نیست از او بپرسم که چرا فلان حرف را زد و یا فلان رفتار را انجام داد.
به طور معمول موارد بالا یکی از منابع اصلی اختلاف های زناشویی است؛ بویژه مورد آخر که «ذهن خوانی» نامیده می شود، موجب بروز بسیاری از سوءتفاهم ها می شود.
جهت تنظیم وقت مشاوره کلیک کنید