نظم آموزی به کودک با ابراز محبت یکی از مهمترین نکات فرزندپروی است. چنان كه انسان به آب و غذا نياز دارد به محبت نيز محتاج است. بنابراين برخورداري و محروميت از آن در تعدل روح تأثير فراوان دارد. كودكی كه در محيط گرم و صميمي خانواده پرورش يابد رواني شاد و دلي آرام و بانشاط دارد و به زندگي اميدوار و دلگرم است.
در پرتو محبت صفات عالی انسانی و عواطف و احساسات كودك به خوبي پرورش مييابد و وی در آينده انساني متعالي خواهد شد. البته كودك نيز به كسي كه به او مهر ميورزد علاقه پيدا كرده او را فردي خيرخواه، قدر شناس و قابل اعتماد ميداند و به سخن او بهتر گوش می دهد.
بی شك، پدر و مادري ميتوانند در تربيت صحيح فرزندان خود موفق باشندكه از عواطف و احساسات بيشتري برخوردارباشند البته به اين نكته نيزبايد توجه داشت كه افراط در محبت كردن نيز درست نميباشد و بايد اعتدال را رعايت كرد. زيادهروي در محبت كردن به كودك او را لوس و از خود راضي بار ميآورد چنان كه در روايات نيز از اين زيادهروي نهي شده است.
نظم آموزی به کودک و قواعد و محدوديتها بايد متناسب با سن بچهها تغيير كند. اگر از كودك پنج ساله بخواهيم كه هنگام عبور از خيابان دستمان را بگيرد سخني منطقي گفتهايم، اما نبايد از يك نوجوان پانزده ساله چنين انتظاري داشته باشيم.
همچنين نبايد تكاليف سنگين بر دوش كودكانمان بگذاريم، زيرا كودك نميتواند از عهده آن برآيد و اين مسئله سبب ناكامي وي ميشود اين خود عامل مشكلات بسياري مانند پرخاشگري انزواطلبي و دروغگويي ميشود.
وضع قوانين و محدوديتها با توجه به اوضاع خانواده نيز تغيير ميكند. در اين زمينه قانوني فراگير و جهاني وجود ندارد. مقررات و محدوديتهاي شما با ارزشها و اوضاع خاص خانوادگي شما ارتباط دارد.
به آخرين باري كه ديگران شما را تشويق كردند فكر كنيد. در آن لحظه چه احساسي داشتيد؟ اگر تشويق درست و به موقع بوده باشد هنوز هم احساس خوبي در شما ايجاد ميكند.
شكي نيست كه تشويق رشد دهنده عزت نفس انسانها است. تشويق غذاي روح و روان است و براي پيش بردن كارها بسيار ضروري است. اين كه انسانها ميتوانند بدون تأييد موفقيتها و تواناييايشان براي خود ارزش قائل شوند تصوري بيهوده است.
اگر چه همه ما از قدرت تشويق و اهميت آن براي سلامت روان آگاهي داريم، در بعضي از خانوادهها تشويق به كالايي ناياب تبديل شده است.
براي اينكه تشويق موثر افتد، بايد خالصانه بيان شود. افزون بر آن كه بهتر است تشويق ويژه باشد . اين جمله كه «من روش تو را در كاربرد متفاوت رنگها و خطوط سياه اطراف نقاشيت ميپسندم» يك هنرمند جوان را بيشتر از اين كه بگوييم «تابلوي زيبايي است» دلگرم ميكند و به او انگيزه ميأهد تا آنجا كه امكان دارد بر موفقيتهاي فرزندان تمركز شويد نه برگ كردن اشتباهات و تقصيرات آنها و بكوشيد دستور «دست كم يك تشويق در هر روز» را حتما به خاطر بسپاريد.
درباره اديسون ميگويند كه در كودكي فردي بياستفعداد و كودن به نظر ميرسيد و چون سرش بيش از حد بزرگ بود اطرافيان تصور ميكردند دچار اختلال حواس است. از او نقل شده است كه گفته است: اگر مادرم مرا تشويق نميكرد، شايد مخترع نميشدم.
براي پديد آمدن انضباط در كودكان، لازم است فوائد انضباط و پيامدهاي بيانضباطي را براي آنان تشريح كنيم تا آنان اين گوهر گرانبها را بشناسند و كاخ زندگي خود را بر پايه آن استوار سازند. از همين روست كه كارشناسان تربيتي برخي عوامل سرپيچيو نافرماني فرزندان را چنين معرفي ميكنند:
ناآگاهی از فوائد فرمانبری
صدور فرمان بدون هيچ توضيحی درباره آن
سختی انجام دادن فرمان بيش از گنجايش جسمی و عقلی كودک
نا آگاهی والدين از روش درست فرمان دادن
البته بايد توجه داشت كه اين اصل در مورد كودكان بالای دو سال كاربرد دارد و در اجراي آن بايد به سطح شناخت كودک توجه داشته باشيم.
والدين افزون بر آگاه ساختن كودك بايد در ارائه رفتار درست و مقررات خود بهترين نمونه براي وي باشند. به همين دليل در روايات اين نكته نغز را ميبينيم كه «افراد را با عملتان به كار خير دعوت كنيد» در نظم آموزي به كودك بايد به اين مسئله توجه داشت زيرا پدر و مادر نخستين الگويهاي رفتار كودكند تأثير عمل والدين از گفتار آنان بسيار بيشتر است.
از ديگر راهكارهايي كه براي ايجاد نظم و انضباط در فرزندان بايد بدان توجه كرد، پرهيز از خشم و زورگويي است. انضباطي كه برپايه خشم و غضب استوار باشد و با زور حاكم شود همچون خانهاي است كه بر پايههايي سست بنا شود و به محض برداشته شدن زور و اجبار از هم ميپاشد و فرو ميريزد.
ايجاد انضباط از راه زور، پيامدهاي زيانباري در پي دارد كه ميتوان از ميان آنها به مقاومت، بياعتنايي، پرخاشگري، بدخلقي، دروغگويي، انزواطلبي، لج بازي و فقدان اعتماد به نفس در كودك اشاره كرد. اگر به گونهاي منطقي مستدل و صريح با كودك رفتار شود او حقيقت را ميپذيرد و تسليم آن ميشود.
اجراي برنامههاي انضباطي بدون عفو و گذشت امكان پذير نيست. در صورت تخلف بايد شكيبا بود ولي در اجراي انضباط پافشاري لازم است و از راه تشويق و تحسين و در مواقع ضروري از راه توبيخ و بياعتنايي ميتوان به اصلاح رفتار كودكان پرداخت.
وقتي براي فرزند خويش مقرراتي را لازم ميدانيم، بايد در اجراي آن استوار باشيم و از ترديد و دو دلي بپرهيزيم، زيرا سستي و سهل انگاري موجب بيانضباطي ميشود و ما را از هدف باز ميدارد.
اگر فرزندانمان از ترديد و دو دلي ما باخبر شوند، از رعايت مقررات سرباز ميزند و به بحث و جدل ميپردازد و همچنين ممكن است دچار سردرگمي شود و نداند كه آيا بايد آن كار را انجام دهد يا نه، ناگفته نماند كه ايجاد انضباط در كودكي و پافشاري برآن سبب ميشود تا كودك در بزرگسالي فردي بردبار و منظم شود .
براي بيان اين كه انضباط ابتدا به صورت يك رفتار در روان فرزند شكل گيرد و سپس به عادت و آنگاه به ملكهاي در وي مبدل شود، بايد در استوار ساختن آن مداومت كرد.
گرچه ممكن است كار در آغاز آسان باشد اما به سامان رساندن و به بار نشاندن آن به مراقبت نياز دارد. براي اين كه بذر ارزشمند انضباط به برگ و بار بنشيند و آدمي در سايه سار آن به آرامش و سعادت برسد، مداومت و شكيبايي بسيار لازم است .
چگونه كودكانمان را به اطاعت از مقررات وادار كنيم؟
وقتي به كودك احترام ميگذاريد، او نيز در مقابل ميآموزد كه به شما و مقرراتتان احترام بگذارد و فرمانهاي شما را اطاعت كند.
همچنين كودكی كه از همان آغاز ارزش خود را درك كند خويش را زبون و فرومايه نميبيند و پستي و حقارت را به فكرش راه نميدهد. احترام به كودك او را فردي مستقل و داراي عزت نفس بار ميآورد.
ممكن است در ذهن بسياری از والدين اين سوال مطرح باشد كه چگونه به فرزندمان احترام بگذاريم؟
در پاسخ به اين سوال روشهايي برای احترام گذاشتن به كودكان بيان ميشود:
براي نشان دادن عملي احترام به فرزندان كمترين كاري كه ميتوانيم بكنيم برآورده ساختن نيازهاي اساسي آنها همچون تغذيه، پوشاك و محافظت از آنها در برابر خطرات و بيماريهاست.
گوش دادن به صحبتهاي كودك، به صورت غير مستقيم اين پيام را به او منتقل ميكند كه ما برايش ارزش و احترام قائل هستيم و باعث به وجود آمدن حس ارشمندي در او ميشود.
با كودكمان در مورد مسائل مختلفي كه در طول روز برايمان اتفاق افتاده صحبت كرده و احساساتمان را درباره موضوعات گوناگون بيان كنيم. با اين كار در واقع به كودكمان نشان ميدهيم آن قدر برايش احترام قائليم كه او را در عقايد و احساساتمان شريك كردهايم.
يكي از راههاي مهم احترام گذاشتن و ارزش قائل شدن براي فرزندان اين است كه نظرات آنها را در مورد تصميمهاي خانوادگي بخواهيم. براي اين منظور ميتوان در طول هفته جلسههاي منظم خانوادگي تشكيل داد كه در آن هر يك از اعضاي خانواده بتواند بدون هيچ محدوديتي نظرهاي خود را بيان كند.
اگر به اين باور كه بچهها ميتوانند به خوبي از عهده كارها برآيند و مسئوليت پذير باشند اعتماد كنيم و به آنها نشان دهيم كه خواستههاي فطري آنها يعني استقلال طلبي اعتقاد داريم در واقع آنها را مورد احترام خود قرار دادهايم.
احترام گذاشتن به كودكان روشهاي مخلتفي دارد كه ما براي نمونه به تعدادي از آنها اشاره كرديم. اما شما والدين عزيز ميتوانيد در اين زمينه از تجربه و خلاقيت خود نيز بهره بگيريد.
همه انسانها به ويژه كودكان نوپا و نوچوانان استقلال طلباند و روحيه آنها با امر و نهي سازگاري ندارد. البته كودكان در هفت سال دوم زندگي تا اندازهاي دستور ديگران را ميپذيرند. اما درا ين دوره نيز نبايد در امر و نهي كردن زياده روي كرد و بهتر است در برخورد با كودكان نوجوانان و جوانان به جاي فرمانهاي مستقيم، شيوههاي ديگري نظير امر و نهي غير مستقيم، ارائه مشورت و… را در پيش گرفت.
اين شيوهها افزون بر اين كه كارآيي بيشتري دارند فرزندان را نسبت به والدين و مربيان بدبين نميكنند.
بهتر است به جاي پرداختن به موضوعات كلي، به موارد مشخصي توجه كنيد. به كودكان نگوييد«مرتب باش» بلكه براي او توضيح دهيد كه ميخواهيد پس از برخواستن از خواب رختخوابش را جمع كند.
اگر از كودك ميخواهيد هنگام درخواست چيزي گريه و زاري نكند، به او نشان دهيد چگونه بايد خواسته خود را بيان كند. وقتي قدم به قدم كودكتان را راهنمايي ميكنيد چگونگي انجام رفتاري را به او نشان ميدهيد، او دقيقا ميفهمد كه چه انتظاراتي از او داريد.
اغلب فرمانهايي كه براي كودكمان صادر ميكنيم زمان چنداني براي انجام دادن لازم ندارند واين زمان كمتر از وقتي است كه صرف بحث كردن در مورد آنها ميشود. اگر از دوران خردسالي بچهها شروع به درخواست كمك از آنها كنيد آنها به وظايف خود به چشم يك بخش طبيعي از زندگيشان نگاه خواهند كرد.
بعدا شما ميتوانيد با اندازه گيري زمان پاسخ آن را تبديل به يك بازي كند: «چقدر طول ميكشه رختخوابتو مرتب كني؟ شروع ميكنيم، يك ، دو، سه…. عاليه! كارتو در چهار و نيم دقيقه تمام كردي، واقعا كه ميتونم روي كمكت حساب كنم، خيلي ممنون!» با اين روش، ضمن اين كه كودك بازي ميكند و از كارش لذت ميبرد، وظايفش را هم انجام داده است.
خود كودك را ستايش نكنيد، بلكه رفتار او را تشويق كنيد، براي مثال، به جاي اين كه بگوييد: «حالا بچه خوبي شدي» به او بگوييد: «چقدر خوب است كه آرام نشستهاي» تحسين يا عدم تأييد خود را بر رفترا كودكان متركز كنيد، زيرا اين همان چيزي است كه بايد كنترل شود.
اين توصيه درباره رفتارهاي نامطلوب اهميت بيشتري دارد. براي نمونه اگر از اين كه كودكتان رختخوابش را جمع نميكند، ناراحتيد به او نگوييد: «دختر بدي هستي» بلكه به جاي آن بگوييد: «از اين كه رختخوابتو جمع نميكني، ناراحتم»
در ابتدا براي ايجاد رفتاري درست در كودك ميتوان از پاداش به صورت منظم و با اعلام قبلي استفاده كرد، اما در ادامه پاداشهايي كه به كودك ميدهيد، نبايد برنامهريزي شده باشد،
براي مثال نبايد پدر با برنامهريزي پيشين به فرزندش بگويد: «اگر رختخوابتو جمع كردي، تو رو پارك ميبرم» بلكه پاداش، بدون اعلان قبلي باشد، به اين صورت كه پدر به فرزندش بگويد: «به به ! چقدر خوبه كه رختخوابتو جمع ميكني، امشب تو ره به خاطر اين كارت پارك ميبرم»
پاداشهاي برنامهريزي شده ميتواند به ايجاد عادت بينجامد. پدر و مادر از آن روي به فرزندانشان پاداش ميدهند كه به سرعت به خواستههايشان برسند. اما افراط در هيچ كاري درست نيست. اگر بدون توجه به اين كه چقدر بستني دوستداريم.
روزي چند نوبت از آن بخوريم به احتمال زياد خسته ميشويم. هر چه از پاداش بيشتر استفاده كنيد: اثر بخشي آن كاهش مييابد. زيرام معناي خود را براي كودك بيشتر و بيشتر از دست ميدهد.
تشويق برنامهريزي شده اغلب سبب ميشود كه كودكان روش خودخواهانهاي را در پيش گيرند. پدر و مادر بايد سياستي داشته باشند كه كودكان، بينياز از پاداش، وظيفهخود را انجام دهند. در آغاز ميتوانيد چند نوبت پي در پي، وقتي فرزند شما كار درستي انجام داد. به او پاداش دهيد، اما در مراحل بعدي بايد تنهاي در مواقع خواصي اين كار را بكنيد.
تشويق رفتارهاي صحيح كودكان انتظارات شما را از آن ها مشخص ميسازد، و الگوهاي صحيح رفترا را برايشان ترسيم ميكند براي آموزش موثر به كودكان بهترين راه اين است كه انتظارات خود را از آنان به صورت الگو و نمونه رآوردي. ادامه تشويق سبب تحكيم رفتار صحيح و تداوم آن ميشود.
والدين تا آنجا كه امكان دارد بايد از كشمكش و جنگ قدرت با كودك خود پرهيز كنند. براي مثال هنگامي كه ميخواهيد فرزندتان رختخوابش را جمع كند استفاده از روش «مهلت زماني» به وسيله تنظيم زنگ ساعت به كاهش كشمكش ميان شما و كودك كمك ميكند، زيرا به اين ترتيب، قدرت خود را به يك مرجع بيطرف، يعني ساعت منتقل ميكنيد.
اين سخن بدان معنا نيست كه والدين بايد شبانه روز كنار فرزند خود باشند، بلكه يعني كودكان به همراهي و نظارت مستمر نياز دارند. اگر هنگام بازي كودك، واليد حضور داشته باشند، ميتوانند بر وقت بازي وي نظارت داشته باشند و به او در يادگيري رفتار صحيح در رابطه با ديگر كودكان و همچنين قواعد بازي كمك كنند. و به اين ترتيب بهبود رفتار كودك شوند. اگر والدين نظارت كافي بر كودكان خود داشته باشند بسياري از خطاهاي رفتاري آنان اصلاح خواهد شد.
رفتارهاي نمناسب را فراموش كنيد و از يادآوري مداوم آنها به كودك بپرهيزيد. يادآوري پيوسته رفتارهاي نادرست تنها به ايجاد انزجار رنجشو تنفر در كودك ميانجامد و احتمال تكرار مجدد آن اشتباه را بيشتر ميكند.
اتفاقهاي پيشين تمام شده است و يادآوري آنها تنها سبب ميشود كه آن اشتباهات در ذهن كودك بماند. افزون بر آن كه اين كار نميتواند الگويي را به آنها نشان دهد و سبب ميشود باز هم به الگوي غلط پيشين رو اورند.«زياده روي در سرزنش كردن آتش لجاجت را شعله ور ميكند»
اغلب والدين وقتي از نافرماني كودكان خود خسته و نااميد ميشوند به داد و فرياد يا تنبيه بدني متوسل ميشوند.
اگر داد و فرياد و تنبيه بدني را پاسخهاي طبيعي به بدرفتراي كودكان بدانيم ، ميتوان نتيجه گرفت كه ما در برابر آنان ضعيف و ناتوانيم
تنبيه اغلب بيش از آن كه مشكلي را حل كند سبب مشكلات بيشتري ميشود با تنبيه و مجازات كودك اغلب رفتار بد خود را متوقف نميكند بلكه آن را مخفي ميكند.
در سلسله مراتب رشد اخلاقي (آنگونه كه لارنس كلبرگ ميگويد) پايين ترين سطح فرمان بري از مقررات اجتناب از مجازات است و بالاترين سطح آن پيروي از مقررات به دليل درستي و صحت آنهاست.
وقتي كودكان پيوسته به دليل بدرفتاري تنبيه ميشوند يعني در پايينترين سطح رشد اخلاقي متوقف شدهاند. از اين رو تنها به گريز از مجازات علاقهمند ميشوند و به انجام كار خوب يا صحيح تمايلي نشان نميدهند.
از سوي ديگر تنبيه بدني نخستين تجربه آشنايي كودك با خشونت است. كودكان با الگويي كه بزرگسالان ارائه ميكنند رفتار خشونتآميز را ميآموزند. وقتي والدين كودكان خود را به سبب رفتاري كتك ميزنند ديگر نميتوانند آنان را ازا ين كار بازدارند.
از آنجا كه كودكان دنيا را به صورتي واقعي و مشخص ميبينند زماني كه شاهد باشند كتك زدن يك كودك براي بزرگسال مجاز است تصور ميكنند كه كتك زدن يك كودك يا بزرگسال براي او نيز مجاز است. خشونت بستر خشونت است و باعث خشم و قطع ارتباط كودكان و والدين مي شود.
تحقيقات نشان ميدهد كساني كه بيشترين تنبيه را در دوران نوجواني از سوي والدين خود تجربه كردهاند، در مقايسه با كساني كه آن را تجربه نكردهاند چهار برابر بيشتر براي كتك زدن آمادگي دارند.
كودكان نيز بايد در تعيين مقررات و محدوديتها حق اظهار نظر داشته باشند. گاهي يك كودك پنج يا شش ساله ميتواند با شما سخن بگويد و در وضع مقررات منصفانه به شما كمك كند. وقتي كودك را در وضع مقررا شركت ميدهيد او احساس مسئوليت بيشتري ميكند.
بديهي است كه ميان عمل به قوانيني كه خود كودك وضع كرده يا در ايجاد آنها شركت داشته است و مقرراتيك ه ديگران برايش وضع كردهاند و بر او تحميل شده اختلاف آشكاري وجود دارد.
بايد دليل مقرراتي كه وضع شده است براي كودك به طور دقيق توضيح داد. اگر بچهها دليل اين مقررات را بدانند بهتر وظايف خود را انجام ميدهند و به قوانين پايبند ممانند. اين روش همچنين به آنها ميآموزد كه براي انجام هر كار بايد دليلي منطقي داشته باشند. با ان كار در واقع براي كودك شخصيت قائل شده و ه او احترام گذاشتهايد.
ناگهان و بيمقدمه قانون و محدوديت وضع نكنيد. بگذاريد فرزندانتان پيش از رعايت محدوديت، از وجود قانون جديد آگاه شوند. اين امر زمينه پذيرش را در كودكان ايجاد كرده و مخالف را درآنها كاهش ميدهد و به آنها كمك ميكند تا خود را با شرايط جديد وفق دهند.
فرزندان گاهي مقررات و محدوديتها را فراموش ميكنند. اگر احساس ميكنيد فرزند شما قاعدهاي را فراموش رده است، آن قدر صبر نكنيدكه به دردسر بيفتد و سپس اقدام كنيد بلكه پيشاپيش او را آگاه كنيد زيرا هدف اصلاح رفتار كودك است نه تنبيه او.
محدوديتها را به صورت كامل و روشن بيان كنيد . منظورتان را به روشني بگوييد و راهنمايهاي لازم را ارائه دهيد. بچهها بايد دقيقا بدانند كه از آنها چها نتظاري درايد و چه بايد بكنند. از گفتن عبارات گنگ و نامشخص خودداري كنيد.
اگر ميخواهيد كودكتان اسباببازيهايش را مرتب كند به او نگوييد: «ديگر خسته شدم تو چقدر شلخته هستي» بلكه روشن و واضح برايش توضيح دهيد كه انتظار داريد، او بعد از تمام شدن بازي، اسباببازييهايش را جمع كرده و در جاي خودش قرار دهد.
هر جا كه امكان دارد از جملههاي مثبت استفاده كنيد. براي مثال به جاي اين كه بگوييد «با توپ داخل خانه بازي نكن» بهتر است بگوييد: «ميتواني با توپ در حياط و روي چمنها بازي كني» زيرا جملههاي منفي، تنها به كودك ميگوييد كه چه كار نبايد بكند و رفتار درست را به او آموزش نميدهد حال آن كه كودك نياز دارد، درست رفتار كردن را بياموزد.