ابتدا با مثالی، چگونکی تشکیل يک پارادايم را بیان میکنیم:
“در معبد گربه اي وجود داشت که هنگام مراقبه مزاحم تمرکز راهب ها مي شد. استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه مي رسد يک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختي ببندد . و بعد از اتمام مراقبه گربه را رها کند اين روال سال ها ادامه پيدا کرد و يکي از اصول کار آن مذهب شد.
سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت . گربه هم مرد! راهبان آن معبد گربه اي خريدند و به معبد آوردند تا هنگام مراقبه به درخت ببندند تا اصول مراقبه را درست به جاي آورده باشند. سالها بعد استاد بزرگ ديگري رساله اي نوشت در باره ” اهميت بستن گربه ” !
.
پارادایم ازکلمه یونانی (پارادیگما παράδειγμα paradeigma ) به معنی الگوواره یا مثالواره گرفته شده است.
پارادایم در اصل؛ تصوير ذهني شما درباره چيزهايي است که وجود دارند و تصاويري که ما در ذهنمان از واقعيت داريم که نتيجه پيش زمينه و تجربيات ما هستند.
همه ما فکر میکنیم دنيا را آنگونه که هست مي بينيم، اما در واقع دنيا را آنگونه که خودمان هستيم (آنگونه که شرطي شده ايم) مي بينيم.
ما تصویر ذهنی مان و حتی تصویری که از خودمان داریم را به دنیای خارج، محیط، مردمی که با آنها در ارتباطیم؛ القا میکنیم. تصویری که نتیجه تجربیات، پیش زمینه ها، افکار، انتظارات و تصورات ما هستند و ما همه چیز را اینگونه می بینیم.
پارادايم يک نقشه است همانند نقشه يک دفتر يا نقشه يک شهر، پارادايم نقشه ايي است که ما در ذهنمان داريم. وقتي نقشه درست داشته باشيم رفتار و کردار درست داريم و اگر نقشه ما درست نباشد رفتارها و واکنش هايمان هم درست نيستند.
چيزي كه ما نقشه به آن مي گویيم فرضيات ما از چيزها هستند و فرضیات ما از چیزها نماينگر واقعيت ها هستند.
جالب اینجاست که ما درباره پارادايم ها سوال نمي كنيم و حتي تحقيق يا كوچكترين شكي هم نميكنيم و حتی هرچيزی را كه غير از آن باشد را نادرست و يا اشتباه است!
داستانهای بسیار متفاوتی در مقوله پارادایم میتوان تعریف کرد. از میمونهایی به نتیجه رسیدند هرکدام از نردبان بالا برود، باید کتک بخورد چراکه از قبل اینطور بوده؛ تا دختر دانشجویی که فکر میکرد غذایش را با مردی غریبه و بی ادب به اجبار شریک شده؛ در صورتی که در اصل داشت غذای سفارشی آن مرد را می خورد و غذای خودش روی میز کناری بود!!!
تصور كنيد نبود پارادایم صحيح باعث چه مي شود، تصور كنيد افكار و اعمال من بر اساس آن برداشت ها چه می تواند باشد.
انیشتن می گوید: « مسائل جديدی را كه ما با آنها روبرو می شويم را نمی توانيم با همان سطح فكری كه در گذشته داشته ايم، حل كنيم.
پس يادمان باشد كه اگر می خواهیم کشفیات جدیدی داشته باشيم، اگر می خواهيم پيشرفت های بزرگی داشته باشيم، اگر می خواهيم به تحولات و نوع آوری های عظيمی دست پيدا نماييم باید ياد بگيريم كه برداشت هايمان را اصلاح، تغيير و حتی در مسیری دیگر عوض كنيم و برای اين كار بايد از خودمان و از درون خودمان شروع كنیم.
وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.